[اسم]

underdog

/ˈʌndərˌdɔg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توسری‌خور ضعیف، بازنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضعیف
مترادف و متضاد loser victim weaker party winner
  • 1.I always feel sorry for the underdog in a street fight.
    1. من همیشه برای فرد ضعیف در دعواهای خیابانی متاسف می‌شوم.
  • 2.The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Steelers earlier in the season.
    2. تیم "جتز" به عنوان تیم بازنده شناخته شده بود اگرچه در این فصل قبلا (تیم) "استیلرز" را شکست داده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان