Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توسریخور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
underdog
/ˈʌndərˌdɔg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توسریخور
ضعیف، بازنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضعیف
مترادف و متضاد
loser
victim
weaker party
winner
1.I always feel sorry for the underdog in a street fight.
1. من همیشه برای فرد ضعیف در دعواهای خیابانی متاسف میشوم.
2.The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Steelers earlier in the season.
2. تیم "جتز" به عنوان تیم بازنده شناخته شده بود اگرچه در این فصل قبلا (تیم) "استیلرز" را شکست داده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
underdeveloped
undercut
undercurrent
undercover
undercooked
underdone
underemployed
underestimate
underestimated
underfed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان