[اسم]

utterance

/ˈʌtərəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نطق بیانیه (شفاهی)، سخن، حرف

معادل ها در دیکشنری فارسی: تقریر عرض
formal
  • 1.Politicians are judged by their public utterances.
    1. سیاستمداران بر اساس نطق‌های عمومی‌شان قضاوت می‌شوند.

2 بیان گفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابراز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان