[اسم]

violence

/ˈvɑɪ.ə.ləns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشونت عمل خشونت‌آمیز

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرخاشگری خشونت
  • 1.A number of people were killed in the violence.
    1. عده‌ای از مردم در خشونت کشته شدند.
violence against women
خشونت علیه زنان

2 شدت تندی

مترادف و متضاد intensity severity
the violence of the storm
شدت توفان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان