[صفت]

violent

/ˈvaɪələnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more violent] [حالت عالی: most violent]

1 خشن خشونت‌آمیز

معادل ها در دیکشنری فارسی: خشن قهرآمیز
مترادف و متضاد aggressive brutal harsh vicious gentle
  • 1.Vernon had a tendency to be violent when someone angered him.
    1. "ورنون" هر بار که کسی عصبانی‌اش می‌کرد تمایل به خشن شدن داشت.
a violent criminal/man...
مجرم/مرد و... خشن
  • Carefully, very carefully, we approached the violent man.
    محتاطانه، خیلی محتاطانه ما به مرد خشن نزدیک شدیم.
violent crime/behavior...
جرم/رفتار و... خشونت‌آمیز
  • 1. Her husband was a violent man.
    1. شوهر او مرد خشنی بود.
  • 2. the increase in violent crime
    2. افزایش در جرم و جنایت خشونت‌آمیز
  • 3. Violent behavior is prohibited on school grounds.
    3. رفتارهای خشونت‌آمیز در حیاط مدرسه ممنوع است.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان