Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لنگرگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wharf
/wɔrf/
قابل شمارش
[جمع: wharves]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لنگرگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکله
بارانداز
بندرگاه
مترادف و متضاد
dock
harbor
pier
quay
1.The lawyer insisted that his client was never seen near the wharf.
1. وکیل اسرار داشت که موکلش هرگز نزدیک لنگرگاه، دیده نشده است.
2.We watched the exhausted laborers unloading the cargo on the wharf.
2. ما خالی کردن محموله توسط کارگران خسته بر روی لنگرگاه را مشاهده کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
whale
whack
wetsuit
wet blanket
wet
wharf rat
wharfage
whatever
wheat
wheat berry
کلمات نزدیک
wham
whaling
whaler
whale on
whale of a
what
what a beautiful sundress!
what a beautiful sweater!
what a pity
what a wonderful day!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان