Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گول زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wheedle
/ˈwiːdl/
فعل گذرا
[گذشته: wheedled]
[گذشته: wheedled]
[گذشته کامل: wheedled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گول زدن
با چرب زبانی قانع کردن
مترادف و متضاد
cajole
coax
persuade
1.She wheedled me into lending her my new coat.
1. او من را گول زد تا پالتوی جدیدم را به او قرض دهم.
2.The kids can always wheedle money out of their father.
2. بچه ها همیشه می توانند با چرب زبانی از پدرشان پول بگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
wheatmeal
wheatfield
wheatear
wheat
what’s …’s home number?
wheel
wheel arch
wheel clamp
wheelbarrow
wheelchair
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان