[اسم]

wheelchair

/ˈwiːl.tʃer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صندلی چرخ‌دار

معادل ها در دیکشنری فارسی: صندلی چرخ‌دار ویلچر
  • 1.My brother uses a wheelchair.
    1. برادرم از صندلی چرخ‌دار استفاده می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان