1.When you fill in the form, please write clearly in black ink.
1.
هنگام پر کردن فرم، لطفاً با خودکار مشکی بهطور خوانا بنویسید.
to write something (a novel/a song/an essay/a computer program ...)
چیزی نوشتن (رمان/آهنگ/مقاله/برنامه کامپیوتری ...)
1.
Can I borrow your laptop tonight - I need to write my essay.
1.
میتوانم امشب لپتاپ تو را قرض بگیرم؛ باید مقالهام را بنویسم.
2.
The teacher wrote the answers on the board.
2.
معلم، جوابها را روی تخته نوشت.
3.
Which opera did Verdi write first?
3.
"وردی" کدام اپرا را اول نوشت؟
4.
Who was “The Grapes of Wrath” written by?
4.
رمان «خوشههای خشم» توسط چه کسی نوشته شد؟
5.
Write your name at the top of the page.
5.
اسم خود را بالای صفحه بنویسید.
to write somebody something
برای کسی چیزی نوشتن
1.
I wrote the Publicity Department a letter.
1.
برای واحد [بخش] تبلیغات، یک نامه نوشتم.
2.
I'll write you a check right now.
2.
همین الان برایتان یک چک مینویسم.
3.
I'll write you a receipt.
3.
برایتان یک رسید مینویسم.
4.
She wrote him several poems.
4.
او برایش چندین شعر نوشت.
5.
The doctor wrote her a prescription for more antibiotics.
5.
دکتر برای او نسخهای برای آنتیبیوتیک بیشتر نوشت.
to write in/on/with something
با چیزی نوشتن
1.
I haven't got anything to write with.
1.
چیزی ندارم که با آن بنویسم.
2.
Please write in pen on both sides of the paper.
2.
لطفاً با خودکار در هر دو طرف کاغذ بنویسید.
to write something about/on something
چیزی درباره چیزی نوشتن
1.
He hopes to write a book about his experiences one day.
1.
او امیدوار است که روزی کتابی درباره تجربیاتش بنویسد.
2.
She had to write a report on the project.
2.
او مجبور شد گزارشی درباره آن پروژه بنویسد.
to write about something
درباره چیزی نوشتن
I wanted to travel and then write about it.
من میخواستم سفر کنم و سپس دربارهاش بنویسم.
to write of something
از/درباره چیزی نوشتن
Ancient historians wrote of a lost continent beneath the ocean.
مورخین باستانی درباره قارهای گمشده زیر اقیانوس نوشتند.
to write + speech
نوشتن + نقل قول
“Of all my books,” wrote Dickens, “I like this the best.”
دیکنز نوشت: «از بین تمام کتابهایم، این را از همه بیشتر دوست دارم.»
to write for
برای (کسی یا سازمانی) نوشتن/نویسندگی کردن
He writes for the “The New Yorker.”
او برای مجله "نیویورکر" مینویسد [او برای مجله "نیویورکر" نویسندگی میکند].
to write something to somebody
چیزی برای کسی نوشتن
I wrote a letter to the Publicity Department.
یک نامه برای واحد [بخش] تبلیغات نوشتم.
کاربرد واژه write به معنای نوشتن
واژه write یک فعل است که معادل فارسی آن "نوشتن" است. "نوشتن" در واقع به معنای به شکل نوشتاری درآوردن هر چیزی است. ممکن است "نوشتن" با دست و یا دستگاه انجام شود. مثال:
".I need to write my essay" ( باید مقالهام را بنویسم.)
گاهی اوقات از فعل write برای نوشتن قطعات موسیقی نیز استفاده میشود. مثال:
"to write a symphony" ( نوشتن یک سمفونی)
در مثال بالا واژه compose مترادف مستقیم write میشود.