[اسم]

le ressort

/ʁəsˈɔʁ/
قابل شمارش مذکر

1 فنر

  • 1.Le ressort est cassé.
    1. فنر شکسته است.

2 نیرو انرژی

  • 1.Manquer de ressort face à l'adversité.
    1. در برابر دشمن انرژی را از دست دادن

3 انگیزه

  • 1.Je perdrai tous mes ressorts.
    1. همه انگیزه‌‌ام را از دست خواهم داد.

4 حوزه صلاحیت (حقوقی)

  • 1.Le ressort d'un tribunal
    1. حوزه صلاحیت یک دادگاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان