[فعل]

ressortir

/ʀ(ə)sɔʀtiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: ressorti] [حالت وصفی: ressortant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به خوبی پیدا بودن به چشم آمدن

  • 1.C'est sa méchanceté qui ressort.
    1. این بدجنسی‌اش است که به چشم می‌آید.
  • 2.Les lettres blanches ressortent bien sur un fond noir.
    2. حروف سفید در زمینه‌ای سیاه به خوبی پیدا هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان