خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دشت
[اسم]
بَطْحَاء
قابل شمارش
مونث
[جمع: بِطَاح]
1
دشت
سرزمین
1.هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ البَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ، وَ البَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الحِلُّ وَ الحَرَمُ.
این کسیاست که سرزمین مکه قدمگاه او را میشناسد، و خانه خدا و بیرون احرام، او را میشناسند.
2.هُوَ نَصَبَ خِيَامَهُم فِي بَطْحَاء لَيِّنَة.
او چادرشان را در دشت نرم بر پا کرد.
کلمات نزدیک
أنكر
بينما
جهر
تقي
مدح
رحل
رغب
ضائر
عرب
طاف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان