خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . علاقهمند بودن
[فعل]
رَغِبَ
فعل ناگذر
1
علاقهمند بودن
علاقه داشتن
رَغِبَ فِي
علاقهمند شدن
1. فَاطِمَة لَا تَرْغَبُ فِي عَمَلِهَا.
1. فاطمه به کارش علاقه ندارد.
2. مُحَمَّد يَرْغَبُ فِي العِلْمِ كَمَا يَرْغَبُ الرِّيَاضَة.
2. محمد همانطور که به ورزش علاقهمند است، به علم و دانش نیز علاقه دارد.
3. هُوَ يَرْغَبُ فِي قِرَاءَةِ الكُتُب.
3. او به خواندن کتاب علاقه دارد.
کلمات نزدیک
رحل
بطحاء
أنكر
بينما
جهر
ضائر
عرب
طاف
نصب
نقي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان