مترادف و متضاد
anhand
aufgrund
infolge
mit
mittels
vermöge
1.Ich habe sie durch meinen Freund kennengelernt.
1.
من با او از طریق دوستم آشنا شدم.
2.Ich schicke einen Brief durch die Post.
2.
من نامهای از طریق پست میفرستم.
3.Wir haben unsere Wohnung durch einen Freund bekommen.
3.
ما آپارتمانمان را از طریق یک دوست پیدا کردیم.
کاربرد واژه durch به معنای از طریق
durch در این کاربرد برای اشاره به ابزار یا وسیله انجام یک کار مورد استفاده قرار میگیرد و معنایی مشابه "از طریق" یا "به وسیله" در فارسی دارد. به مثالهای زیر توجه کنید:
"etwas durch Lautsprecher bekannt geben" (چیزی را بهوسیله بلندگو اعلام کردن)
2
از
از داخل، از میان
مترادف و متضاد
hindurch
durch etwas (Akk.)
از چیزی [از داخل، از میان]
1.
Atmen Sie durch die Nase.
1.
لطفاً از بینی نفس بکشید.
2.
Der Zug fuhr durch den Tunnel.
2.
قطار از داخل تونل میرفت.
3.
Er kam durch die Tür.
3.
او از در آمد.
4.
Wir sind mit dem Fahrrad durch den Wald gefahren.