1 . کشمش
[اسم]

die Rosine

/ʁoˈziːnə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Rosinen] [ملکی: Rosine]

1 کشمش

  • 1.Für dieses Rezept braucht man Rosinen.
    1. برای این دستور غذا به کشمش‌هایی نیاز است.
  • 2.Wie eine Rosine in der Sonne?
    2. مانند یک کشمش در آفتاب؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان