خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سخت
2 . سنگین
[صفت]
schwer
/ʃveːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: schwerer]
[حالت عالی: schwerste-]
1
سخت
مشکل
مترادف و متضاد
anspruchsvoll
heikel
kompliziert
schwierig
leicht
1.Das ist eine schwere Arbeit.
1. این کار سختی است.
2.Deutsch gilt als schwere Sprache.
2. آلمانی زبان سختی بهشمار میرود.
3.Die Prüfung war schwer.
3. امتحان سخت بود.
4.Dieses Wort ist schwer zu erklären.
4. توضیح دادن این واژه سخت است.
2
سنگین
سنگینوزن
مترادف و متضاد
massig
wuchtig
leicht
1.Der Koffer ist viel zu schwer.
1. این چمدان خیلی سنگین است.
2.Dieser Stoff ist warm, aber sehr schwer.
2. این پارچه گرم است، اما خیلی سنگین است.
3.Ist Ihr Koffer sehr schwer?
3. چمدانتان خیلی سنگین است؟
تصاویر
کلمات نزدیک
schwenken
schwenk
schwengel
schwemme
schwellung
schwere
schwerelos
schwerelosigkeit
schwerfallen
schwerlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان