خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسنوبرد
[اسم]
das Snowboard
/ˈsnoːˌboːɐ̯t/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: snowboards]
[ملکی: snowboards]
1
اسنوبرد
1.Jochen fährt diese Woche in den Bergen mit seinem Snowboard.
1. "یوخن" این هفته در کوهها با اسنوبردش سواری میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sneaker
snack
sms-nachricht
sms-einladung
sms-antwort
snowboarden
snowboarder
snowboardlehrer
so
so ein pech!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان