خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فراوانی
[اسم]
abundance
/əˈbʌndəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فراوانی
وفور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برکت
تکثر
وفور
فراوانی
کثرت
1.There was an abundance of fish in the lake.
1. در آن دریاچه، ماهی فراوان بود (وجود داشت).
2.These flowers grow here in abundance .
2. این گلها در اینجا به وفور میرویند.
تصاویر
کلمات نزدیک
abu dhabi
absurdly
absurdity
absurd
abstruseness
abundant
abundantly
abuse
abused
abuser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان