خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلوغ
[اسم]
adulthood
/ˈædʌlthʊd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بلوغ
بزرگسالی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بزرگسالی
بلوغ
1.Responsibility, I suppose, is what defines adulthood.
1. من فکر میکنم، مسئولیتپذیری چیزی است که بلوغ را تعریف میکند.
a child reaching adulthood
کودکی در حال رسیدن به بلوغ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
adultery
adulterous
adult male
adult female
adult education
advance
advanced
advancement
adventure
adventure story
کلمات نزدیک
adultery
adulterous
adulterine
adulteress
adulterer
adumbrate
adumbration
adv
adv.
advance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان