Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تسکین دادن
[فعل]
to alleviate
/əˈliviˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: alleviated]
[گذشته: alleviated]
[گذشته کامل: alleviated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تسکین دادن
تخفیف دادن، کاهش دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسوده کردن
تسکین دادن
مترادف و متضاد
lighten
relieve
1.The drugs did nothing to alleviate her pain.
1. دارو ها هیچ کمکی برای تسکین دادن دردش نکرد.
2.to alleviate poverty
2. کاهش دادن فقر
تصاویر
کلمات نزدیک
allergy
allergic
allergen
allen
allemande
alleviate poverty
alleviate the symptoms
alleviation
alley
alley-oop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان