خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجادله
[اسم]
altercation
/ˌɑltərˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجادله
مشاجره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنازع
مترادف و متضاد
argument
quarrel
1.I had an altercation with my teacher.
1. من مجادله ای با معلمم داشتم.
2.this will definitely lead to an altercation.
2. این قطعا به مشاجره ای ختم خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
altercate
alteration
alter
altarpiece
altar
altered
altering
alterity
alternate
alternately
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان