خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرزو داشتن
[فعل]
to aspire
/əˈspaɪər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: aspired]
[گذشته: aspired]
[گذشته کامل: aspired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرزو داشتن
رویا در سر داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرزو کردن
مترادف و متضاد
strive for
1.He aspired to be their next leader.
1. او آرزو داشت که رهبر بعدی آنها باشد.
2.She aspired to a scientific career.
2. او رویای داشتن شغلی علمی در سر داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
aspiration
aspirate
aspirant
aspie
aspidistra
aspirin
aspiring
ass
assail
assailant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان