خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیله اضافی
2 . پیوست
3 . دلبستگی
[اسم]
attachment
/əˈtætʃ.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسیله اضافی
a special attachment for grinding coffee
وسیله اضافی ویژه برای آسیاب کردن قهوه
2
پیوست
ضمیمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
الصاق
انضمام
پیوست
1.I wasn't able to open that attachment.
1. نتوانستم آن پیوست را باز کنم.
an email attachment
یک پیوست ایمیل
3
دلبستگی
وابستگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیوستگی
تعلق
دلبستگی
علاقه
a child’s strong attachment to its parents
دلبستگی شدید یک کودک به والدینش
تصاویر
کلمات نزدیک
attacher
attached
attachable
attach a file
attach
attaché
attack
attacker
attacking
attain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان