خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خودرو
[اسم]
automobile
/ˈɔtəmoʊˌbil/
قابل شمارش
1
خودرو
اتومبیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتومبیل
خودرو
ماشین
مترادف و متضاد
car
1.It's my dad's automobile.
1. آن خودروی پدرم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
automaton
automatism
automation
automatically
automatic transmission
automotive
autonomic
autonomous
autonomy
autopilot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان