خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خلبان خودکار
[اسم]
autopilot
/ˈɔːtəʊpaɪlət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خلبان خودکار
هدایت هواپیما بدون خلبان
1.The autopilot was turned on after the plane had taken off.
1. بعد از بلند شدن هواپیما، سیستم خلبان خودکار روشن شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
autonomy
autonomous
autonomic
automotive
automobile
autopsy
autumn
autumn crocus
autumnal
aux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان