Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بشکه
2 . لوله (تفنگ)
[اسم]
barrel
/ˈbærəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بشکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بشکه
چلیک
1.The art of barrel-making is an ancient skill.
1. هنر بشکهسازی یک مهارت باستانی است.
2.They filled the barrels with wine.
2. آنها بشکهها را پر از شراب کردند.
a barrel of oil
یک بشکه نفت
2
لوله (تفنگ)
a gun barrel
لوله تفنگ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
barred owl
barred
barre
barratry
barrator
barrel back sofa
barrel chair
barrel knot
barrel maker
barrel organ
کلمات نزدیک
barre
barranca
barramundi
barrage of criticism
barrage
barrel organ
barren
barrette
barricade
barrier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان