خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیسکویت
[اسم]
biscuit
/ˈbɪs.kɪt/
قابل شمارش
1
بیسکویت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیسکویت
مترادف و متضاد
cookie
cracker
1.We had tea and biscuits at 3.30 p.m.
1. ما در ساعت 3:30 بعدازظهر چای و بیسکویت خوردیم.
a packet of biscuits
یک بسته بیسکویت
chocolate biscuits
بیسکویتهای شکلاتی
کاربرد واژه biscuit به معنای بیسکویت
واژه biscuit به معنای بیسکویت به نوعی شیرینی گفته میشود که از آرد گندم، شکر و روغن تهیه میشود. واژه biscuit تنها در انگلیسی بریتانیایی کاربرد دارد و در انگلیسی آمریکایی به جای آن از واژه cookie استفاده میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
biryani
birthweight
birthright
birthplace
birthmark
bisect
bisector
bisexual
bisexuality
bishop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان