1 . بیسکویت
[اسم]

biscuit

/ˈbɪs.kɪt/
قابل شمارش

1 بیسکویت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیسکویت
مترادف و متضاد cookie cracker
  • 1.We had tea and biscuits at 3.30 p.m.
    1. ما در ساعت 3:30 بعدازظهر چای و بیسکویت خوردیم.
a packet of biscuits
یک بسته بیسکویت
chocolate biscuits
بیسکویت‌های شکلاتی
کاربرد واژه biscuit به معنای بیسکویت
واژه biscuit به معنای بیسکویت به نوعی شیرینی گفته می‌شود که از آرد گندم، شکر و روغن تهیه می‌شود. واژه biscuit تنها در انگلیسی بریتانیایی کاربرد دارد و در انگلیسی آمریکایی به جای آن از واژه cookie استفاده می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان