خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رای مخالف دادن
[فعل]
to blackball
/ˈblækˌbɔl/
فعل گذرا
[گذشته: blackballed]
[گذشته: blackballed]
[گذشته کامل: blackballed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رای مخالف دادن
از (استخدام یا عضویت کسی) جلوگیری کردن
informal
1.He couldn't find work because he was blackballed.
1. او نمیتوانست کار پیدا کند، چون از استخدام او جلوگیری شده بود.
توضیحاتی در رابطه با blackball
واژه blackball به معنای جلوگیری از پذیرش یا استخدام یک فرد در گروهی بخصوص است.
تصاویر
کلمات نزدیک
blackamoor
black-haired
black-eyed pea
black-and-white
black-and-blue
blackberry
blackbird
blackboard
blackcap
blackcurrant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان