خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پفکرده (چشم)
[صفت]
bleary
/ˈblɪri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: blearier]
[حالت عالی: bleariest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پفکرده (چشم)
1.She had bleary red eyes from lack of sleep.
1. او به خاطر کمبود خواب چشمانی پف کرده داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
bleakly
bleak
bleachers
bleacher
bleached
bleary-eyed
bleat
bleb
bleed
bleeding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان