خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنجیده
[صفت]
bothered
/ˈbɑð.ərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more bothered]
[حالت عالی: most bothered]
1
رنجیده
ناراحت، ناراضی
1.He doesn't seem bothered by what people think of him.
1. او از نحوه تفکر مردم درباره خودش، به نظر رنجیده نمیرسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
botheration
bother
both my shoelaces came undone.
both
botfly
bothersome
botnet
botox
botswana
bottle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان