خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پز دادن
[فعل]
to brag
/bræg/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: bragged]
[گذشته: bragged]
[گذشته کامل: bragged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پز دادن
لاف زدن، قپی آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پز دادن
چسی آمدن
هارت و پورت کردن
نازیدن
منم منم کردن
لاف زدن
کرکری خواندن
مترادف و متضاد
boast
1.He bragged about his new car.
1. او اتومبیل جدیدش را پز داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
brad nail
bracket
bracing
brachiopodous
brachiopoda
brahma
brahman
brahmin
braid
brain
کلمات نزدیک
bradley
brad
bract
brackish
bracket
braggadocio
braggart
bragging
brahman
brahmin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان