1 . چهارشانه
[صفت]

broad-shouldered

/bɹˈɔːdʃˈoʊldɚd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more broad-shouldered] [حالت عالی: most broad-shouldered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چهارشانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: چهارشانه
  • 1.The instant the broad-shouldered man had gone, Captain Joy turned to Jupiter.
    1. لحظه‌ای که مرد چهارشانه رفت، ناخدا "جوی" رو به "ژوپیتر" کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان