خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با جلوی اتومبیل خود به اتومبیل دیگری زدن
[فعل]
to broadside
/ˈbrɔdˌsaɪd/
فعل گذرا
[گذشته: broadsided]
[گذشته: broadsided]
[گذشته کامل: broadsided]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با جلوی اتومبیل خود به اتومبیل دیگری زدن
1.The driver next to me fell asleep and broadsided me.
1. راننده کناری من خوابش برد و با جلوی اتومبیلش به اتومبیل من زد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
broadsheet
broaden
broadcaster
broadcast
broadband
brobdingnagian
broccoli
brogue
broil
broiler
کلمات نزدیک
broadsheet
broadly
broaden
broadcloth
broadcasting
broadsword
broadway
brocade
broccoli
brochette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان