خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سنجاق سینه
[اسم]
brooch
/broʊtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنجاق سینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنجاق سینه
مترادف و متضاد
pin
1.She pinned a large amethyst brooch to her lapel.
1. او سنجاق سینه ی بزرگ ارغوانی رنگی به یقه ی پالتویش زده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bronzy
bronzed
bronze
bronchial asthma
brolly
brood
brood hen
broodmare
broody
broody hen
کلمات نزدیک
bronzed
bronze medal
bronze
bronco
bronchus
brood
brood mare
brooding
broody
brook
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان