خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محاسبه
[اسم]
calculation
/ˌkæl.kjəˈleɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محاسبه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احتساب
حساب
محاسبه
1.I did some quick calculations to see if we could afford it or not.
1. محاسبه سریعی انجام دادم تا ببینم که ما توان خرید آن را داریم یا نه.
تصاویر
کلمات نزدیک
calculating
calculated risk
calculated
calculate
calcium
calculator
calculus
calcutta
caldera
calendar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان