خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خنک کردن
2 . سرما
3 . لرز
4 . ترس (ناگهانی)
[فعل]
to chill
/ʧɪl/
فعل گذرا
[گذشته: chilled]
[گذشته: chilled]
[گذشته کامل: chilled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خنک کردن
سرد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خنک کردن
1.Chill the white wine before you serve it.
1. آن شراب سفید را قبل از سرو کردن، خنک کن [قبل از آنکه آن شراب سفید را سرو کنی، بگذار خنک شود].
[اسم]
chill
/ʧɪl/
غیرقابل شمارش
2
سرما
سردی، خنکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خنکی
سرما
مترادف و متضاد
coldness
1.There was a chill in the air.
1. سرمایی در هوا بود [هوا سرد بود].
3
لرز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لرز
4
ترس (ناگهانی)
وحشت
تصاویر
کلمات نزدیک
chiliad
chili pepper
chili
chilean
chile
chill out
chilled
chiller
chilli
chilli con carne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان