خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهوش آمدن
2 . سر زدن (به خانه کسی به مدت کوتاه)
[فعل]
to come around
/kʌm əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: came around]
[گذشته: came around]
[گذشته کامل: come around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهوش آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به هوش آمدن
1.She hasn’t come around yet.
1. او هنوز بهوش نیامدهاست.
2.When he came around, he couldn't remember what had happened.
2. وقتی بهوش آمد، نمیتوانست بهخاطر بیاورد چه اتفاقی افتادهاست.
2
سر زدن (به خانه کسی به مدت کوتاه)
1.Do come around and see us some time.
1. حتماً گاهی به دیدن ما بیا و سری به ما بزن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
come apart at the seams
come apart
come and go
come along
come again
come at
come away
come back
come back in
come before
کلمات نزدیک
come apart
come along
come alive
come across
come about
come away empty-handed
come back
come bottom
come by
come clean
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان