خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمدین
[اسم]
comedian
/kəˈmiːd.iː.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمدین
هنرپیشه کمدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازیگر کمیک
کمدین
مترادف و متضاد
funny man
joker
1.Louise C.K, my favorite comedian, is accused of sexual harassment.
1. "لوئی سی کی"، کمدین مورد علاقه من، متهم به آزار جنسی شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
come-along
come with the territory
come with
come what may
come way
comedo
comedy
comedy of errors
comeliness
comely
کلمات نزدیک
comeback
come-on
come with
come up
come unstuck
comedic
comedienne
comedown
comedy
comedy of manners
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان