خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مساعد
[صفت]
conducive
/kənˈduːsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more conducive]
[حالت عالی: most conducive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مساعد
مناسب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نتیجهبخش
مترادف و متضاد
helpful
leading
1.an environment conducive to learning
1. محیطی مساعد برای یادگیری
2.The soft lights and music were conducive to a relaxed atmosphere.
2. نور ملایم و موسیقی برای داشتن جوی آرامش بخش مساعد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
conduce
condor
condone
condominium
condom
conduct
conducted
conducted tour
conduction
conductive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان