خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاقی (مفرط)
[اسم]
corpulence
/kɔːrpjʊləns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاقی (مفرط)
فربهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاقی
مترادف و متضاد
fatness
obesity
1.Henry’s corpulence did not make him any less attractive.
1. چاقی "هنری" جذابیتش را کاهش نداد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
corporation
corpora quadrigemina
coronation chicken
coronation
coronate
corpulent
corpus callosum
corpus mamillare
correct
correctly
کلمات نزدیک
corpse
corps
corporeal
corporation tax
corporation
corpulent
corpus
corpuscle
corral
correct
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان