خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهرو
2 . نواره (راه باریک)
3 . دالان قطار
[اسم]
corridor
/ˈkɔrədər/
قابل شمارش
1
راهرو
دالان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دالان
دهلیز
راهرو
غلامگردش
کریدور
1.Her office is at the end of the corridor.
1. دفتر او در انتهای راهرو است.
2.There's a connecting corridor between the buildings.
2. یک دالان [راهروی] اتصالی بین دو ساختمان وجود دارد.
2
نواره (راه باریک)
3
دالان قطار
راهروی قطار
تصاویر
کلمات نزدیک
correspondingly
corresponding
correspondent
correspondence course
correspondence
corrie
corrigendum
corrigible
corroborate
corroboration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان