خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلاغ
2 . قوقولیقوقو کردن (صدای خروس)
3 . پز دادن (موفقیت خود)
[اسم]
crow
/kroʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلاغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کلاغ
1.Millions of crows live in our city.
1. میلیون ها کلاغ در شهر ما زندگی می کنند.
[فعل]
to crow
/kroʊ/
فعل ناگذر
[گذشته: crowed]
[گذشته: crowed]
[گذشته کامل: crowed]
صرف فعل
2
قوقولیقوقو کردن (صدای خروس)
خواندن (خروس)
1.A cock began to crow.
1. یک خروس شروع به خواندن کرد.
3
پز دادن (موفقیت خود)
به رخ کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منم منم کردن
لاف زدن
disapproving
مترادف و متضاد
boast
gloat
1.He won't stop crowing about his victory.
1. او دست از پز دادن درباره پیروزیاش برنمیدارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
croupe
croup
crouch
crotta
crotonbug
crow's feet
crow's foot
crowbar
crowd
crowd around
کلمات نزدیک
crouton
croupier
croup
crouch
crotchety
crowbar
crowberry
crowd
crowded
crowdedness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان