خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خنجر
[اسم]
dagger
/ˈdægər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خنجر
دشنه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خنجر
دشنه
1.he drew his dagger and stabbed me.
1. او خنجرش را (از غلاف) بیرون کشید و مرا خنجر زد [به من فرو کرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
daft
daffy
daffodil
daemon
dado
daguerrotype
dahlia
daily
daily life
daily-paid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان