خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفو کردن (لباس)
2 . جای رفو (لباس)
3 . لعنتی
4 . اَه
[فعل]
to darn
/dˈɑːɹn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: darned]
[گذشته: darned]
[گذشته کامل: darned]
صرف فعل
1
رفو کردن (لباس)
دوختن (پارگی لباس)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رفو کردن
to darn socks
سوراخ جوراب را دوختن
[اسم]
darn
/dˈɑːɹn/
قابل شمارش
2
جای رفو (لباس)
جای دوخت، جای بخیه
a sweater with darns in the elbows
یک ژاکت با چند جای رفو در آرنجها
[صفت]
darn
/dˈɑːɹn/
غیرقابل مقایسه
3
لعنتی
کوفتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لعنتی
informal
مترادف و متضاد
damn
darned
1.The darn fool got lost on the way.
1. آن احمق لعنتی تو راه گم شد.
[حرف ندا]
darn
/dˈɑːɹn/
4
اَه
لعنتی
1.Darn it! I’ll have to do it all myself!
1. لعنت بهش! همهاش را باید خودم انجام دهم!
2.Darn! I forgot my keys!
2. اَه! کلیدهایم را فراموش کردم!
تصاویر
کلمات نزدیک
darling
darlene
darkroom
darkness
darkly
darrell
darren
darryl
dart
dartboard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان