خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داشبورد (اتومبیل)
[اسم]
dashboard
/ˈdæʃˌbɔrd/
قابل شمارش
1
داشبورد (اتومبیل)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داشبورد
1.Scott looked at the clock on the dashboard.
1. "اسکات" به ساعت روی داشبورد نگاه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dash someone's hope
dash
daryl
darwinism
darts
dashed
dasher
dashing
dastardly
data
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان