خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سند
2 . عمل
[اسم]
deed
/diːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سند
قرارداد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سند
the deed of the house
سند خانه
2
عمل
کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عمل
کار
کردار
کرده
مترادف و متضاد
act
1.It seems to me that a lot of evil deeds are done in the name of religion.
1. به نظر من بسیاری از اعمال بد به اسم مذهب صورت میگیرد.
2.She's always helping people and doing good deeds.
2. او همیشه به مردم کمک میکند و کارهای خوب انجام میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
deduction
deductible
deduct
deduce
dedication
deed of covenant
deed poll
deem
deep
deep dislike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان