خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شوق
2 . مشعوف کردن
[اسم]
delight
/dəˈlɑɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شوق
شادمانی، بسیار دوست داشتنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهجت
حظ
دلخوشی
لذت
مترادف و متضاد
joy
1.I read your letter with great delight.
1. نامه ات را با شوق فراوان خواندم.
2.My sister's little boy is a real delight.
2. پسر کوچولوی خواهرم بسیار دوست داشتنی است.
3.The children screamed with delight.
3. آن کودکان با شادمانی فریاد زدند.
[فعل]
to delight
/dəˈlɑɪt/
فعل گذرا
[گذشته: delighted]
[گذشته: delighted]
[گذشته کامل: delighted]
صرف فعل
2
مشعوف کردن
خوشحال کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوشحال کردن
شاد کردن
محظوظ کردن
1.her lack of experience delighted me.
1. عدم تجربه او مرا مشعوف کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deliciously
delicious
delicatessen
delicately
delicate
delight in
delighted
delightful
delightfully
delimitation
کلمات نزدیک
delict
delicious
delicatessen
delicately
delicate subjects
delighted
delightful
delimit
delineate
delineation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان