خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بزهکار
2 . اهمالکار
[اسم]
delinquent
/dɪˈlɪŋkwənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بزهکار
خلافکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بزهکار
formal
مترادف و متضاد
hooligan
offender
wrongdoer
1.All delinquents are banned from the Student Council at school.
1. تمامی بزهکاران از ورود به شورای مدرسه در مدارس منع میشوند.
2.The youthful delinquent tried to avoid going to jail.
2. بزهکار جوان سعی کرد از رفتن به زندان اجتناب کند.
2
اهمالکار
specialized
مترادف و متضاد
negligent
dutiful
1.If you are delinquent in paying your dues, you will be dropped from membership in the club.
1. اگر در پرداخت حق عضویت [شهریه] خود اهمالکار باشید، عضویت شما در باشگاه لغو میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
delinquency
delineation
delineate
delimit
delightful
deliquesce
delirious
delirium
deliver
deliver the goods
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان