خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دموکراسی
2 . کشور برخوردار از دموکراسی
[اسم]
democracy
/dɪˈmɒk.rə.si/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دموکراسی
مردمسالاری، حکومت مردمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دموکراسی
مردمسالاری
1.Democracy has been dead in my country for 50 years.
1. دموکراسی در کشور من 50 سالی میشود که مرده است.
2
کشور برخوردار از دموکراسی
1.We live in a democracy
1. ما در کشوری برخوردار از دموکراسی زندگی میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
demo
demiurge
demitasse
demit
demister
democrat
democratic
democratic party
democratically
democritus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان