خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مستقر کردن
[فعل]
to deploy
/dɪˈplɔɪ/
فعل گذرا
[گذشته: deployed]
[گذشته: deployed]
[گذشته کامل: deployed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مستقر کردن
صف آرایی کردن، آرایش نظامی دادن
مترادف و متضاد
position forces
1.2000 troops were deployed in the area.
1. 2000 سرباز در منطقه مستقر شدند.
2.At least 5000 missiles were deployed along the border.
2. حداقل 5000 موشک در مرز صف آرایی شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deplorably
deplete
depilatory
depilator
depiction
deposit
depository financial institution
depot
depress
depressed
کلمات نزدیک
deplore
deplorably
deplorable
depleted
deplete the ozone layer
deploy troops
deployment
depopulate
depopulation
deport
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان