خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنار انداختن
[فعل]
to discard
/dɪˈskɑrd/
فعل گذرا
[گذشته: discarded]
[گذشته: discarded]
[گذشته کامل: discarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کنار انداختن
کنار گذاشتن، دور انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور انداختن
دور ریختن
formal
مترادف و متضاد
dispose of
get rid of
reject
throw away
acquire
keep
1.Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute.
1. وقتی از آقای "مِنزِل" سوال شد که چرا سنتهای خانوادگیاش را کنار گذاشته است، سکوت کرد.
2.He had discarded his jacket because of the heat.
2. او به خاطر گرما کتش را کنار انداخته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
disc jockey
disc
disbursement
disburse
disbelieve
discarnate
discern
discernible
discerning
discernment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان